سه نقطه
گنجشک پر جبریل پر بابا سه نقطه
من پر تو پر هر کس شبیه ماسه نقطه
عمه نه عمه بالهایش پر ندارد
حالا بماند در خرابه تاسه نقطه
این محو یکدیگر شدندر این خرابه
یا اینکه مارا می پراند یاسه نقطه
اصلا چرا من خواستم پیشم بیایی
بابا شما که پا نداری تاسه نقطه
یادت می آید روزهای در مدینه
دو گوشواره داشتم حالاسه نقطه
وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم
می خواستم کاری کنم اماسه نقطه
انگشت خود را جمع کردوناگهان گفت
انگشت پر انگشتر باباسه نقطه